فعالین بازارهای مالی، همیشه در صدد پیشبینی آینده قیمت بودهاند. برای اینکه بتوانید تا حدی مسیر احتمالی حرکت قیمتها را تشخیص بدهید و همچنین قیمت و زمان مناسب برای خرید و فروش را بدانید، به یک ابزار قدرتمند نیاز دارید. این ابزار، تحلیل تکنیکال است.
در بازارهای مالی تحلیل تکنیکال روشی برای تجریه و تحلیل دادههای قیمتی کالاها میباشد. در تحلیل تکنیکال با استفاده از ابزار و تکنیکهایی نقاطی برای خرید و فروش به دست میآورید. تحلیل تکنیکال ذهنیت شما را نسبت به گذشته، حال و آینده قیمت شکل میدهد. بر اساس این ذهنیت است که شما قادر به تصمیمگیری برای معامله خواهید بود.. با استفاده از تحلیل تکنیکال شما میتوانید برای خود استراتژی معاملاتی بسازید و نتایج معاملات خود را بهبود ببخشید. با ساختن استراتژی معاملاتی شما قادرخواهید بود تا کارهایی که شما را به موفقیت در یک معامله رسانده است تکرار کنید.
تحلیل تکنیکال سبکهای متفاوتی دارد. از جمله رایجترین و مشهورترین آنها میتوان به کلاسیک، پرایس اکشن، امواج الیوت، الگوهای هارمونیک و ایچیموکو اشاره کرد که هر کدام خصوصیات و جزییات مربوط به خود را دارند. اما هدف تمام سبکها، بررسی شرایط کنونی و آینده قیمت برای معامله است.
بیشتر بخوانید: تحلیل چیست؟ انواع روشهای تحلیلی
در این مقاله به اختصار به بررسی انواع سبکهای رایج، تاریخچه و ابزارهای مورد استفاده هر کدام خواهیم پرداخت. همچنین در پایان این مقاله مسیری را برای یادگیری این نوع تحلیل بیان خواهیم کرد.
به طور کلی تحلیل کلاسیک به نوعی از تحلیل گفته میشود که بر اساس نظریههای شخصی به نام چارلز داو (Charles Dow) در اویل دهه 1900 میلادی شکل گرفته است. چارلز هنری داو، روزنامه نگار مالی و یکی از بنیانگذاران نشریه والاستریت ژورنال است که شاخص صنعتی داوجونز را نیز ایجاد نمود. فعالین بازار این سبک پرطرفدار را پایه و اساس سایر روشهای تحلیلی میدانند، زیرا سایر روشها به نوعی از اصول اولیه تعریف شده برای این سبک استفاده میکنند.
نظریه داو بیان میکند، همه چیز در نمودار قیمت خلاصه میشود. یعنی تاثیرات تمام اتفاقات سیاسی، اجتماعی و اقتصادی در نمودار قیمت قابل مشاهده هستند. همچنین این نظریه عنوان کرده است که نمودار قیمت در روندها (مسیر حرکت نمودار قیمت) و الگوهای مشخصی حرکت میکند که این روندها و الگوها در طول عمر یک نمودار دائما تکرار میشود. بر همین اساس تحلیلگران این سبک، بر روندها و تغییر روندها تکیه کردهاند و معاملاتشان را برا این اساس انجام میدهند.
در این روش شما باید با ابزاری که در دست دارید، روندها و شرایط تغییر روند را شناسایی کنید. البته لازم به ذکر است که تشخیص تغییر روندها کار سادهای نیست. گاها قیمت در جهت خلاف روند اصلی برای مدتی حرکت میکند اما مجددا به حرکت خود در جهت اصلی ادامه میدهد.
در این روش پرکاربردترین اصطلاحی که استفاده میشود، حمایت و مقاومت است. حمایت به محدودهای از قیمت گفته میشود که پایینتر از قیمتِ حال حاضر است و در صورت کاهش قیمت، این محدوده از کاهش قیمت بیشتر جلوگیری میکند. مانند کف ساختمانی که ما بر رویش ایستادهایم و مانع از افتادن ما به طبقه پایین میشود.
محدوده مقاومتی نیز به بازه قیمتی گفته میشود که مانع از رشد قیمت در آینده خواهد شد و بالاتر از قیمت حالِ حاضر قرار دارد. دقیقا مشابه سقف یک ساختمان که به ما اجازه عبور به طبقه بالا را نمیدهد.
پرکاربردترین ابزار این سبک خطوط روند، اندیکاتورها و ابزار فیبوناچی هستند. البته ابزارهای مهم دیگری نیز وجود دارد، اما به دلیل تخصصی بودن، به تنهایی مورد استفاده قرار میگیرند و به عنوان یک سبک شناخته میشوند. از جمله این ابزار میتوان به چنگال اندروز، اندیکاتور ایچیموکو، مربعات گَن اشاره کرد.
تحلیل پرایس اکشن در لغت به معنای بررسی حرکات قیمت است. اگر بخواهید صرفا به معنای لغوی تحلیل پرایس اکشن توجه کنید، شاید کمی دچار سردرگمی بشوید. زیرا تمامی سبکهای تحلیل تکنیکال، دقیقا به بررسی حرکات قیمت مشغول هستند.
اما اگر بخواهیم به تعریف تخصصی و دقیق پرایس اکشن بپردازیم، میتوان گفت پرایس اکشن نوعی از تحلیل است که رفتار نمودار قیمت را بدون هیچ اندیکاتور و ابزار جانبی در یک بازه زمانی مشخص مطالعه و بررسی میکند. خروجی این نوع تحلیل نواحی و سطوح عرضه و تقاضایی هستند که احتمال بیشتری برای واکنش قیمت در آینده دارد. تحلیلگران پرایس اکشن معتقدند که نمودار قیمت به تنهایی برای تشخیص حرکات بعدی قیمت و پیدا کردن نقاط خرید و فروش کافیست.
در حقیقت پرایس اکشن به دنبال رفتارشناسی و روانشناسی قیمت بر روی نمودار است. پرایس اکشن باور دارد رفتارها و واکنشهای معاملهگران به صورت الگوهای عرضه و تقاضا خود را در نمودار قیمت نشان میدهند. از همین جهت تحلیلگران این سبک، بیشتر بر الگوهای نموداری (الگوهای کندل استیک) تمرکز میکنند تا نقاط و سطوح حمایت و مقاومت بهینهتری نسبت به تحلیل کلاسیک بیابند.
مفاهیم پرایس اکشن اولین بار توسط ریچارد وایکوف (Richard Wyckoff) در اوایل دهه 1920 منتشر شد. پس از آن، تحلیلگران این سبک، به مرور نکاتی را به این مفاهیم افزودند که منجر به ایجاد سبکهای مختلف پرایس اکشن شد. از انواع پرایس اکشن میتوان به سبکهای وایکوف، البروکس، لنس بگز، گالن وودز، سم سیدن، آلفونسو، RTM و ICT اشاره کرد.
هر سبک اصول، تعاریف و قواعد مربوط به خود را دارد. البته گاها یک مفهوم در چند سبک یکسان هستند و فقط اسامی آنها تغییر پیدا کرده است. در بین سبکهای فوق، RTM و ICT نسبتا جدیدتر بوده و اخیرا تحلیلگران زیادی را به سمت خود جذب کرده است.
این سبک از تحلیل توسط شخصی به نام رالف نلسون الیوت (Ralph Nelson Elliott) تحت عنوان نظریه الیوت در دهه 1930 منتشر شد. در حقیقت الیوت معتقد بود که نمودار قیمت در قالب الگوهای مشخص و معینی حرکت میکند.
الیوت با مطالعه دقیق نمودارهای فراوان، متوجه این موضوع شد که نمودار قیمت، از الگوهای خاص پیروی میکند. این الگوها به صورت فرکتال (تکرار شونده) هستند، یعنی با ساختار مشخص در تمام تایم فریمها تکرار میشود. این الگوها در قالب امواج انگیزشی (impulsive) و اصلاحی (Corrective) حرکت میکنند. هر یک از امواج ویژگیهای مخصوص به خود را دارند. به عنوان مثال امواج انگیزشی طی 5 موج اصلی و امواج اصلاحی طی 3 موج اصلی ایجاد میشود.
سبک امواج الیوت نیز مانند پرایس اکشن در مرور زمان به شاخههای متعددی تقسیم شد. هر شخص بسته به برداشت و نکاتی که در نمودارها مشاهده کرده است، سبک جدیدی را ابداء نموده است. از سبکهای معروف، میتوان سبک گلن نیلی که به سبک نئو ویو (NEoWave) نیز معروف است را نام برد. همچنین سبک الیوت رابرت ماینر نیز از روشهای مشهور الیوت است.
به حرکتهای نمودار که پیوستگی نسبی دارند و با شیب مشخصی حرکت میکنند موج میگویند. امواج به دو صورت حرکت اصلی و اصلاحی تقسیمبندی میشود. زمانی که شیبها تغییر کنند یا به طور کلی معکوس شوند، موج جدید شکل میگیرد.
امواج انگیزشی یا ایمپالسیو، آن دسته از امواجی هستند که در جهت روند اصلی و کلی نمودار حرکت میکنند و دارای 5 موج اصلی میباشد. امواج شماره 1، 3 و 5 که امواج موافق حرکت اصلی هستند، از 5 موج کوچکتر تشکیل شدهاند. موجهای 2 و 4 که بر خلاف جهت اصلی هستند، هرکدام 3 ریز موج دارند.
این نوع از امواج آنهایی هستند که بر خلاف روند اصلی نمودار حرکت میکنند و باعث اصلاح روند اصلی میشوند. امواج اصلاحی یا کارکشن، از 3 موج اصلی تشکیل شده است که موجهای a و c از پنج و b از سه موج به وجود آمده است.
در این روش شما ابزار خاصی ندارید و صرفا با شمارش امواج به صورت چشمی سروکار دارید. البته برای راحتی کار از خطوط روند و گاها از نسبتهای فیبوناچی نیز برای مشخص کردن امواج استفاده میشود.
الگوهای هارمونیک، الگوهای هندسی و منظمی هستند که با نسبتهای مشخصی از حرکت و اصلاح ایجاد میشوند. در گذشته این الگوها یک ابزار کمکی محسوب میشدند، اما با گذشت زمان و افزایش تعداد این الگوها، عدهای از افراد برای معاملاتشان صرفا از این الگوها استفاده میکنند.
این الگوها بر اساس دیدگاه «تکرار حرکات بازار» شکل گرفتهاند. تحلیلگران این سبک سعی میکنند حرکات بازار را به صورت الگو ببینند و میزان حرکت و اصلاح را بر اساس نسبتهای فیبوناچی تشخیص دهند.
برای تشخیص این الگوها از ابزارهای فیبوناچی استفاد میشود. روند کار بدین صورت است که میزان رشد یا ریزش یک موج، نسبت به موجهای گذشته سنجیده و الگوها شناسایی میشود. معاملهگران بر اساس این الگوها، نقاط خرید، فروش و اهداف را مشخص میکنند.
این الگوها انواع مختلفی دارد. از مهمترین آنها میتوان الگوهای AB=CD، گارتلی، پروانه، خفاش، خرچنگ و کوسه را نام برد. تفاوت الگوها فقط در میزان اصلاح یا رشد موجها نسبت به یکدیگر است، همچنین الگوهای هارمونیک در هر دو روند صعودی و نزولی قابل تشخیص است.
ایچیموکو یک اندیکاتور است که در اواخر دهه 1960 توسط روزنامهنگار ژاپنی به نام گویشی هوسودا منتشر شد. این اندیکاتور به دلیل پوشش تمامی جوانب یک تحلیل، مورد استقبال تعداد زیادی از تحلیلگران در آن زمان قرار گرفت و به مرور زمان به یک سبک جداگانه تبدیل شد. ایچیموکو میانگین قیمتها را در بازههای زمانی مختلف محاسبه کرده و به صورت منحنی بر روی نمودار ترسیم میکند.
تحلیلگران این سبک معتقدند که ایچیموکو تمام موارد لازم برای انجام معامله، از جمله سطوح حمایت و مقاومت، روندها و نقاط ورود و خروج را نشان میدهد.
کار با این اندیکاتور برخلاف ظاهر شلوغ و ترسناکش، نسبتا ساده است زیرا قوانین ثابت و مشخصی دارد. ایچیموکو از تعدادی میانگین متحرک قیمت تشکیل شده است که فرمول مربوط به خود را دارند.
ایچیموکو 5 بخش اصلی دارد که تمام سیگنالها و تحلیلها بر اساس موقعیت این بخشها صورت میگیرد.
. تِنکن سن (tenkan sen)
. کیجون سن (Kijun Sen)
. چیکو اسپن (Chikou Span)
. سنکو اسپن اِی (Senkou Span A)، باند بالایی ابر کومو
. سنکو اسپن بی (SENKOU SPAN B)، باند پایینی ابر کومو
برای کار با این اندیکاتور، کافیست آن را بر روی نمودار قیمت قرار دهید، قیمت را با میانگینهای ترسیم شده مقایسه کنید و سپس با اصولی که برای این اندیکاتور تعریف شده، نتیجهگیری کنید.
تفاوتی ندارد شما به تازگی وارد بازارهای مالی شده باشید یا از کهنه کارهای این بازارها باشید، در هر صورت شما به یک روش برای تحلیل و بررسی بازار نیاز دارید. این که کدام روش تحلیل را انتخاب کنید بستگی به علایق و درک شما از روش تحلیل دارد. اما میتوان راه ورود به دنیای تحلیل تکنیکال را سبک کلاسیک دانست.
مفاهیم این سبک پایه و اساس سایر سبکهاست و یادگیری آن نسبتا سادهتر و روانتر است. همچنین یادگیری این سبک نیاز به تخصص خاصی ندارد و هر شخصی میتواند یادگیری این روش را شروع کند. در قدم بعدی پس از تسلط به سبک کلاسیک، باید به صورت تخصصی یکی از روشهای پیشرفته را بیاموزید. به عنوان مثال میتواند یکی از سبکهای پرایس اکشن باشد.
البته لازم به ذکر است که اگر شما تحلیل کلاسیک را به صورت عمیق بیاموزید و به درک کاملی برسید، برای تحلیل اکثر بازارها کافی است. اما برای کار در بازارهای بزرگ و پرنوسان مانند بازار فارکس، شما نیاز به ابزار پیشرفتهتر و دقیقتری دارید تا ریسک معاملاتتان را کاهش دهید.
این که شما کدام سبک پیشرفته را بیاموزید به خودتان بستگی دارد. هر شخص بسته به علایق، تجربه و میزان درکش از بازار، میتواند وارد هر یک از سبکهای پیشرفته شود.
مهندسی عمران خوندم و طی دوران تحصیل وارد بازارهای مالی شدم. کم و بیش 10 سالی هست که در بازارهای مالی فعالیت دارم و شغل اصلیم محسوب میشه و حدود 4 5 سالی هم میشه که با ...